دم صبحی که احشام بار میکرد چوپانی بر چوپانی های جار میکرد
کجا رفتند همه اسبان زرده زرده کجا رفتند همه نوکران کار کرده
کجا رفتند همه اسبان زرد نیله جملگی فرو رفتند در طویله
کجا رفتن........
شعر
از مرحوم آخان ظهرابی - باصری در مورد گلایه و از هم پاشیدن ایل و رمه و
خیمه و خرگاه و خدمتکاران بی شمار و در ادامه به ناجوانمردی چرخ گردون و
سرنوشت نا سازگار ه سایه به سایه برخی و در آخر بر سر تمام ایل خواهد آمد و
سر انجام آمد و بقیه ماجرا های گوشه نشینی و کنج عزلت و درد جانکاه و بی
درمان بی اعتنایی برخی هم ایلی با کمک و همدستی زمانه دست به دست هم داده
و به ناسامانی زندگی انان منجر شده و ناگهان انان را در بهت نا باورانه و
نا سزاوارانه غرق و فرو برده است . بعدا با طبع شاعرانه وی بطور شفاهی
زندگی ان وقت را به تصویر ذهن کشانده است . هم که در منطومه بلندی سروده
است و تمام نکات و دردها را در سال 56 خورشیدی می سرود . مرودشت چهار راه پشم زنی سال 1356 ه.ش یادش گرامی