illha-ایل ها

illha-ایل ها

شرح وقایع از ایل و تصویر و داستانهای گوناگون
illha-ایل ها

illha-ایل ها

شرح وقایع از ایل و تصویر و داستانهای گوناگون

منزل قدیمی - حاج خانلر یوسفی - حسین آباد کمین




با تشکر از آقای قهرمان یوسفی بابت ارسال عکسهای خاطره انگیز این قسمت که ما رابه دنیای کودکی و نوجوانی و جوانی برد .
عکاس و ارسال کننده : آقای قهرمان یوسفی


منزل مرحوم کا کا خان یوسفی آخ که یاد آنوقتها بخیر  درختان بادام کهنسالی داشت و چاه  اختصاصی و چرخ چاه و درخت رز و دارای انگور خوشمزه -سیب داشت توت و چند درخت دیگر سر قنات و جوی اب را کج میکردیم تا درختان سیراب شود و صدها اتفاق خوشایند دیگر . اب از چاه می کشیدیم عموها و خانواده و مادر بزرگ همه سرپا و مهربانی  بی حد و حدود و نهایت انان موجب میشد سر ماه و ته ماه سر و کله مان انجا پیدا میشد .خوراکهای خوشمزه منزل عمو ها و مادر بزرگ و انطرفتر عمه بود و تمام خانه های بزرگ اجری و خشتی بدون حصار و روبرو هم وقت و بی وقت رو در رو هم و میهمان یکدیگر بودیم .اه یادش بخیر در انتظار مسافر از راه دور از جاده قدیم دود راه می انداختیم برای کمک به مسافر در راه مانده و از شهر برگشته با دوربین چشمی لب جاده را آنقدر نگاه میکردیم و چشم انتظار تا میهمان یا مسافر خودی از ماشین پیاده شود و ما و دیگران با ذوق و شوق به استقبال انها میرفتیم .حیف شد زندگی و دور همی چه صفایی داشت کارمان همه دور همی و بزن و بکوب خشک و خالی بود مخصوصا وقتی میهمان در کار بود . دیگ پلو هم بار بود و شام و ناهار ساده و لذت بخش چه بگویم از ان دوران خوش و پر خاطره گذشته با عمو ها و پسر عمو ها و کفتر پرانی و قاپ بازی و کبریت بازی و ماشین گلی راندن  از روی تپه های خاکی چه کیفی داشت . گاه از مدرسه فرار می کردیم و به باغ بزرگ ده میرفتیم برای چیدن هلو های خوشمزه و دشت بان (نگهبان )هم ما را دنبال میکرد و سرعتش کم بود و ما موفق تر .منزل عمو خانه امید ما بود  هر کس از هر کجا مانده بود و راه و چاره ای نداشت یکراست بهمین منزل عمو می امد . یاد عمو و خانم ( زن عمو ) همیشه منزلش هلهله و شادی و شور و حال بود . جای خوابیدن حتی با داشتن 4 اتاق بزرگ  کم بود و شبها  سر و کارمان به پشت بام میکشید و شاه دزد بازی بود و دهها سرگرمی دیگر فکر نمیکردم ان منزل پر خاطره به این زودی از کار افتاده باشد و مخروبه . آب لوله کشی داشت و اواخر مدرسه و شورای اسلامی با وجود جمعیت اندک داشت . همه از دم فامیل عمو و خاله و عمه و جد همه به حاجی عزیز پدر پدر بزرگ همه ما میرسید . گذر از رودخانه سیوند و به شهر و دیار دیگر رفتن هم شده بود یک مصیبت بزرگ . بویژه در زمستان و بهار با برف و کولاک و سیلاب ارتباط با همه جا قطع میشد . با وجود همه مشکلات یاد  ان ایام بخیر .





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد